دوباره «ما»! (2) (بخش آخر)
واکنشی بر نوشته ای از رشید اسماعیلی واکنشی بر نوشته ای از رشید اسماعیلی

 

«شبح لنین بر فراز ایران»

 
• در تمام این سال ها که «پدر و مادر های» این چپ های جوان «سخن» نگفته اند، نبرد کار و سرمایه در دور افتاده ترین کارخانه ها و دخمه ها جریان داشته است.
• در برابر هر هجوم اقتصادی لیبرالیسم، این غول در بند و غل و زنجیر تکانی به خود داده و بنیان نظم کهن را به لرزه در افکنده است.
• بعد اندک اندک کمر راست کرده و مساله دقیقا اینجا ست:
• وحشت لیبرالیسم ایران، از این «چپ های جوان» نیست.

• لیبرالیسم می داند که لرزش زمین به زیر پایش نزدیک است.

• سخن گفتن خیابان ها نزدیک است.

• دور نیست که مشت کارخانه ها افراشته شود و دور نیست که سازمان کارخانه به جای رأی دادن به نمایندگان تپل و حراف حزب لیبرال، به رهایی خود رأی دهد.


• این «چپ های جوان» تنها بشارت دهنده ی آن خیزش اند!


• چرا این چپ های جوان «سخن می گویند»؟

• چون «در غیبت یک جریان قوی لیبرال، «چپ» در دانشگاه ها مجدداً جان گرفته است.»

• چرا جان گرفته؟

• چون «لیبرال ها در ایران هیچ گاه تشکیلات و رسانه نداشته اند.»

• چرا لیبرالیسم ایران وحشت کرده است؟

• چون «انتظار این بود که این چپ های نوظهور ایرانی با آموختن از تجربه ایران و جهان، همان راهی را طی کنند که مارکسیست های غربی به سوی تجربه ‌ای لیبرالیزه شده از سوسیال ـ دموکراسی طی کرده اند.»
• چون «امید این بود که چپ های جوان اگرچه مارکس می ‌خوانند، اما به برخی از آراء او ـ به خصوص آراء برخی از مفسرین او مانند لنین ـ به دیده تردید و انتقاد بنگرند.»


• چون آنها همان نفرت پدر و مادرهای خود را نسبت به امپریالیسم با خود حمل می کنند و چون «آنها گاه کلمه به کلمه، جمله به جمله با لنین هم صدا می‌شوند».

• انتظار لیبرال های ایران انتظار بیهوده ای بوده است.
• لیبرال های ایران که نه تنها تشکیلات و رسانه که سال ها ست در ایران دولت هم دارند، انتظار بیهوده ای از این چپ های جوان دانشگاهی داشته اند.

• انتظار آنها بیهوده بوده، چرا که اتفاقا چپ های جوان ایران از «تجربه ایران و جهان» خوب درس گرفته اند.


• انتظار آنها از آن روزی انتظار بیهوده ای شد که یلتسین، این رهبر «دموکرات ها» با مشاهده ی مقاومت قوه قانون گذاری در برابر سیاست هایش دستور گلوله باران پارلمان روسیه را به توپخانه صادر کرد و صدها نفر از نمایندگان مجلس و شهروندان را کشت و بازداشت نمود.

• امید آنها از آن روزی امید بیهوده ای شد که افسانه «پایان تاریخ» با اعلان جنگ دولت آمریکا بر ضد کل بشریت پایان یافت.

• از آن روزی که چپ های جوان دانشگاهی ایران دانستند که 650 هزار نفر عراقی در جریان «لیبرالیزه شدن» این کشور جان خود را از دست داده اند.


• لیبرال های ایران بیهوده انتظار داشته اند که چپ جوان دانشگاهی پرچمدار نفرت از امپریالیسم و مبارزه با امپریالیسم نباشد.


انتظار لیبرال ها از آن روزی انتظار بیهوده ای شد که اوامر بانک جهانی مو به مو در ایران اجرا گشت و ثمری جز بیکاری گسترده و تورم 50 درصدی به دنبال نیاورد.

• از آن روزی که چپ های جوان دانشگاهی دانستند که در دنیای لیبرال سیاست یعنی انتخاب بین «دموکرات» و «جمهوریخواه».
• از آن روزی که دانستند، سیاسیون لیبرال در برابر نقض قانون اساسی با لبخند چرکین سکوت می کنند:
• اگر این اصل، اصل 44 قانون اساسی و مانع خصوصی سازی باشد.
• از آزادی سخن نمی گویند:
• اگر صحبت از آزادی سندیکاها باشد.
• از زندانی سیاسی سخن نمی گویند:
• اگر زندانی سیاسی سوسیالیست باشد.

• از آن روزی که دانستند، لیبرالیسم یعنی ماشین رأی جمع کنی.

• از آن روزی که دانستند، لیبرال ها ترجیح می دهند چپ «سخن» نگوید تا انتخاب مردم بین بد و بدتر باشد، نه بین بد و بد تر و « ما»!

• «چپ» در دانشگاه به آن دلیل جان گرفته، که لیبرالیسم ایران آن قدر «قوی» نبوده، که واقعیت ها را بپوشاند، آنقدر قوی نبوده است که جلوی «سخن گفتن» این چپ «نوظهور» را بگیرد.


• بله.

• «ما» دوباره جان گرفته ایم.
• دوباره سخن می گوییم.

• لیبرالیسم ایران نباید از ما بترسد، چرا که معدودیم .

• نباید از ما بترسد، چرا که بر عکس جریان لیبرال رسانه ای نداریم.

• و در همین حال باید از ما بترسد، چرا که در این سال ها لیبرالیسم آزمایش خود را پس داده است.

• پوپر و هایک را کاشته است و سرمایه درو کرده است، وزیر و وکیل شده است، نسخه پیچیده است و اقتصاد پر از انگل ما را بیمار تر و ناتوان تر کرده است، «دموکراسی» فرمایشی و تبعیض آمیز بوروژوایی را معنا کرده است.
• با «خاصان» همداستان شده است.


• باید از ما بترسد، چرا که «ما» از زبان زحمتکشان ایران حرف می زنیم.
• باید از ما بترسد، چرا که ما همدست توده ایم!

• دیگر بس است چپ های جوان را از خواندن نوشته های لنین منع کردن و به خواندن کائوتسکی و برنشتین ترغیب کردن.
• لنین به ما می آموزد که چگونه از تجربه ها بیاموزیم و بجنگیم.
• لنین به ما می آموزد که حمله را نه با دفاع که با حمله پاسخ بگوییم.
• لنین به ما می آموزد که از شکست سرخورده و نومید نشویم و با پیروزی های نا تمام و کوچک از تک و تا نیفتیم.
• لنین به ما می آموزد که دنباله روی سرمایه نباشیم:
• قدرت خود را در میان توده های زحمت بجوییم و بیابیم، دشمنِ دشمنان زحمتکشان و متحد دوستان شان باشیم، خواسته آنها را بخواهیم و آنها را برای رسیدن به خواسته های شان آگاه و متشکل سازیم.
• جایی که باید به پیش رفت، سستی نورزیم و عنان کار را به دست اغیار ندهیم.

• لیبراسیم ایران از شبح لنین می ترسد، چرا که می داند آموزه های او وقتی فراگرفته شود، سوسیالیسم به آلترناتیوی بالفعل بدل خواهد شد.

• و درست به همین دلیل است که چپ جوان دانشگاهی ایران لنین می خواند و «کلمه به کلمه، جمله به جمله با لنین هم صدا می‌شود!»

• دیگر بس است دعوت چپ های جوان دانشگاهی به سوسیال دموکراسی!


• خود شما باید سوسیال دموکرات می شدید تا ماشین رأی جمع کنی تان به گل ننشیند.

• شما کائوتسکی و برنشتین بخوانید.
«سوسیال دموکرات» شدن را برای لیبرال ها نسخه بپبچید.

• چرا که شبح لنین - عقاب جنبش سوسیالیستی- دوباره بر فراز خاک ایران به پرواز درآمده است:


«ما» آلترناتیو سوسیالیستی هستیم!

نوشته آقای "رشید اسماعیلی" با عنوان «شبح لنین بر فراز ایران» در سایت ادوار نیوز
• http://khorous.blogfa.com/post-17.aspx
پایان

July 5th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي